امروز 18 شهریور سالگرد شهادت احمد شاه مسعود یار بزرگ شیروان " ارد بزرگ " است .
بدین مناسبت مطلب زیر از آژانس خبری بین المللی کوکچه تقدیمتان می گردد :
شقایق شاهی
مزار شریف / 10 حمل، 1389
در بدترین شرایطی که پاکستان به کشور ما تحمیل کرده بود احمد ولی مسعود در تماس تلفونی که در آن زمان با احمد شاه مسعود داشت؛ گفت که همه دوستان میخواهند که شما هم برای مدتی وطن را ترک کنید . مگر او در جواب چنین گفته بود :«...آیا این انصاف هست که زمانی به کابل بودیم ، بالایمردم حکومت کردیم . مردم ما را قبول داشت . و ما تعهد سپردیم بخاطر دفاع از مردم ، بخاطر دفاع از استقلال ، به خاطردفاع از افغانستان . حال که مردم در مشکل قرار دارند ، آیا آنها را ترک بگوییم ؟ آیا واقعاً این انصاف است؟ من فکر نمی کنم که این انصاف باشد . من تا آخرین قطره خون درین کشور می ایستم . مقاومت میکنم . خدا خواسته باشد ، مطمین هم هستم و امید وار که افغانستان روزی آزاد می شود .»
احمد شاه مسعود قهرمان ملی ما برای ایرانیان به عنوان یک رهبر آزادیخواه و یک قدرت کلان شناخته می شود .عده معدودی می دانند در پشت سر او چه اندیشه بزرگی تا شام مرگش افراخته بود .
اندیشه روانی که او را در بزنگاه کمین و یورش بی رقیب می ساخت . نزدیکترین دوست ایرانی او ، از شیروان کهن سال ، ارد بزرگ بود همانکه نخستین بار لقب شیر تنگه پنجشیر را به قهرمان ملی ما داد . همانکه در هنگامه سخت طغیان طالبان مسعود بزرگ را همراهی کرد در پنجشیر، سالنگ و بوله غین . او با آن اندیشه بی نظیر و جهانگیر ، مسعود بزرگ را تنها نگذاشت .
تا هنگامی که مسعود در بین ما بود ارد بزرگ ننوشت و از آن پس تا به امروز سخنان او را در هر کوی و برزنی شنیده می شود .
از ترقندی تا مزار شریف ، از مزار تا شیرخان ، کندز و بگرام و جلال آباد ، از جلال آباد تا غزنی ، قندهار و زرنج ، از زرنج تا شین داند و هرات سخنش پیچید و مهرش بردلها افتاد .
قومندانها و زورمندان دیگر ساکتند نگرش های قبیلوی افراد واشخاص قوم گرای و بحران زا و تقرر یافتن آنها به سمت های بلند دولتی به مناسبات قومی ، لسانی و ملحوظات سیاسی باعث شده احمدشاه مسعود و یاران نزدیکش در هاله ابهام فرو روند.
از یاد برده اند که مسعود بزرگ می گفت "ما برای آزادی می رزمیم ، زیرا زیستن در زیر چتر بردگی پست ترین نوع زنده گی است. برای حیات مادی همه چیز را میتوان داشت آب نان و مسکن. ولی اگر آزادی ما برباد رفت اگر غرور ملی ما درهم شکسته شد واگر استقلال ما نابود گشت در آن صورت این زنده گی برما کوچکترین لذت نخواهم داشت"
ارد بزرگ تنها ایرانی است که تا این اندازه در این زمانه سخت به مردم وطن ما نزدیک شده و میهمان غریب نیست که آشنای نزدیک است .
این چانس اعظیم مردم ماست که یار نزدیک مسعود بزرگ را هنوز می بینند . زنده باشی مرد حماسه های سخت ، زنده باشی همراه مسعود بزرگ ، زنده باشی شیر شیروان ...
بیاد شهید احمد شاه مسعود ( رح) و آرزوی بزرگش .
شعری از : مهندس شاه امیر فروغ
ای دریغ
پـــرتو جــــان ، در غبـــارستـــانِ تن ، گــــم کـــــرده ام
شــــعشـــع اش را ، در سیــــه چالِ بـــدن ، گــم کرده ام
مـــن بـــه دنبـــال خـــودم ، امــــا نمی یــــابم ، دریـــــغ
در ظــــلامِ جسمِ خــــود ، مـــن خویشتـــن گــم کــرده ام
بـــلبـــلی خـــوشـــخوان ، در گــــلزارِ رضوانــــم ، ولی
در قـــفس بنیــــادِ تـــن ، مـــن آن چــــمن گــم کـــرده ام
همچــــو یعقوبـــــم ، غمـــی جـــانکاه بـــاشد در جـــــگر
یـــوسفِ خود را ببیــــن ، در پیــــرهن ، گـــم کــــرده ام
نالـــــه هـــــا دارم درونِ سینــــــه ، امـــــا ای دریـــــــغ
بـــختِ بد بیـــن ، کز قضـــا ، راهِ دهن گــــم کـــــرده ام
سینـــه می جـــوشد بـــرای گــــم شدن در نــــورِ جــــان
ای دریــــغ و درد ، بنـــگر ، گـــم شدن ، گم کـــــرده ام
یافت « مسعود » آنچه را میخواست ، اما ای « فروغ »
نــــورِ جـــــان را من ، میــــانِ انـــــجمن ، گـــم کرده ام
دهم جولای 2008 لندن
برگرفته از :
http://kokchapress.com/index.php?option=com_content&view=article&id=9140:1389-03-27-12-15-31&catid=266:1389-03-18-20-29-15
در حال حاضر صديقه مسعود، همسر شهید احمد شاه مسعود به اتفاق فرزندان خود در شهر مشهد زندگي ميكنند و احمد تنها پسر مسعود، در دانشگاه فردوسي مشهد مشغول به تحصيل است. همسر احمد شاه مسعود قهرمان ملی افغانستان در مقابل فشار هوادران مسعود كه آرزو دارند احمد جانشين سياسي پدرش شود ترجيح ميدهد كه او هم مانند پنج خواهر ديگر خود در ايران ادامه تحصيل دهد.
برگرفته از :
http://bozorg-shirvan-orod-bozorg.blogspot.com/2010/09/blog-post_09.html
بدین مناسبت مطلب زیر از آژانس خبری بین المللی کوکچه تقدیمتان می گردد :
شقایق شاهی
مزار شریف / 10 حمل، 1389
در بدترین شرایطی که پاکستان به کشور ما تحمیل کرده بود احمد ولی مسعود در تماس تلفونی که در آن زمان با احمد شاه مسعود داشت؛ گفت که همه دوستان میخواهند که شما هم برای مدتی وطن را ترک کنید . مگر او در جواب چنین گفته بود :«...آیا این انصاف هست که زمانی به کابل بودیم ، بالایمردم حکومت کردیم . مردم ما را قبول داشت . و ما تعهد سپردیم بخاطر دفاع از مردم ، بخاطر دفاع از استقلال ، به خاطردفاع از افغانستان . حال که مردم در مشکل قرار دارند ، آیا آنها را ترک بگوییم ؟ آیا واقعاً این انصاف است؟ من فکر نمی کنم که این انصاف باشد . من تا آخرین قطره خون درین کشور می ایستم . مقاومت میکنم . خدا خواسته باشد ، مطمین هم هستم و امید وار که افغانستان روزی آزاد می شود .»
احمد شاه مسعود قهرمان ملی ما برای ایرانیان به عنوان یک رهبر آزادیخواه و یک قدرت کلان شناخته می شود .عده معدودی می دانند در پشت سر او چه اندیشه بزرگی تا شام مرگش افراخته بود .
اندیشه روانی که او را در بزنگاه کمین و یورش بی رقیب می ساخت . نزدیکترین دوست ایرانی او ، از شیروان کهن سال ، ارد بزرگ بود همانکه نخستین بار لقب شیر تنگه پنجشیر را به قهرمان ملی ما داد . همانکه در هنگامه سخت طغیان طالبان مسعود بزرگ را همراهی کرد در پنجشیر، سالنگ و بوله غین . او با آن اندیشه بی نظیر و جهانگیر ، مسعود بزرگ را تنها نگذاشت .
تا هنگامی که مسعود در بین ما بود ارد بزرگ ننوشت و از آن پس تا به امروز سخنان او را در هر کوی و برزنی شنیده می شود .
از ترقندی تا مزار شریف ، از مزار تا شیرخان ، کندز و بگرام و جلال آباد ، از جلال آباد تا غزنی ، قندهار و زرنج ، از زرنج تا شین داند و هرات سخنش پیچید و مهرش بردلها افتاد .
قومندانها و زورمندان دیگر ساکتند نگرش های قبیلوی افراد واشخاص قوم گرای و بحران زا و تقرر یافتن آنها به سمت های بلند دولتی به مناسبات قومی ، لسانی و ملحوظات سیاسی باعث شده احمدشاه مسعود و یاران نزدیکش در هاله ابهام فرو روند.
از یاد برده اند که مسعود بزرگ می گفت "ما برای آزادی می رزمیم ، زیرا زیستن در زیر چتر بردگی پست ترین نوع زنده گی است. برای حیات مادی همه چیز را میتوان داشت آب نان و مسکن. ولی اگر آزادی ما برباد رفت اگر غرور ملی ما درهم شکسته شد واگر استقلال ما نابود گشت در آن صورت این زنده گی برما کوچکترین لذت نخواهم داشت"
ارد بزرگ تنها ایرانی است که تا این اندازه در این زمانه سخت به مردم وطن ما نزدیک شده و میهمان غریب نیست که آشنای نزدیک است .
این چانس اعظیم مردم ماست که یار نزدیک مسعود بزرگ را هنوز می بینند . زنده باشی مرد حماسه های سخت ، زنده باشی همراه مسعود بزرگ ، زنده باشی شیر شیروان ...
بیاد شهید احمد شاه مسعود ( رح) و آرزوی بزرگش .
شعری از : مهندس شاه امیر فروغ
ای دریغ
پـــرتو جــــان ، در غبـــارستـــانِ تن ، گــــم کـــــرده ام
شــــعشـــع اش را ، در سیــــه چالِ بـــدن ، گــم کرده ام
مـــن بـــه دنبـــال خـــودم ، امــــا نمی یــــابم ، دریـــــغ
در ظــــلامِ جسمِ خــــود ، مـــن خویشتـــن گــم کــرده ام
بـــلبـــلی خـــوشـــخوان ، در گــــلزارِ رضوانــــم ، ولی
در قـــفس بنیــــادِ تـــن ، مـــن آن چــــمن گــم کـــرده ام
همچــــو یعقوبـــــم ، غمـــی جـــانکاه بـــاشد در جـــــگر
یـــوسفِ خود را ببیــــن ، در پیــــرهن ، گـــم کــــرده ام
نالـــــه هـــــا دارم درونِ سینــــــه ، امـــــا ای دریـــــــغ
بـــختِ بد بیـــن ، کز قضـــا ، راهِ دهن گــــم کـــــرده ام
سینـــه می جـــوشد بـــرای گــــم شدن در نــــورِ جــــان
ای دریــــغ و درد ، بنـــگر ، گـــم شدن ، گم کـــــرده ام
یافت « مسعود » آنچه را میخواست ، اما ای « فروغ »
نــــورِ جـــــان را من ، میــــانِ انـــــجمن ، گـــم کرده ام
دهم جولای 2008 لندن
برگرفته از :
http://kokchapress.com/index.php?option=com_content&view=article&id=9140:1389-03-27-12-15-31&catid=266:1389-03-18-20-29-15
در حال حاضر صديقه مسعود، همسر شهید احمد شاه مسعود به اتفاق فرزندان خود در شهر مشهد زندگي ميكنند و احمد تنها پسر مسعود، در دانشگاه فردوسي مشهد مشغول به تحصيل است. همسر احمد شاه مسعود قهرمان ملی افغانستان در مقابل فشار هوادران مسعود كه آرزو دارند احمد جانشين سياسي پدرش شود ترجيح ميدهد كه او هم مانند پنج خواهر ديگر خود در ايران ادامه تحصيل دهد.
برگرفته از :
http://bozorg-shirvan-orod-bozorg.blogspot.com/2010/09/blog-post_09.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.