سایت خالد پنجشیری : شهيد احمد شاه مسعود ر ح


پديده تکرار ناشدني

به فرد فرد افراد وطن خود گفته ميتوانم او ايست كه در تمام اعمال كه صورت گرفته جز نيت نيك خدمت بوطن و مردمم به يقين كه ارزي ديگر نداشتم احمدشاه مسعود رحمت الله عليه

وقتي عده ايي از بزرگ شيروان [ارد بزرگ] در مورد دوستي اش با احمدشاه مسعود ( « چه گوارا » ي قاره کهن* ) مي پرسند . پس از سکوتي طولاني با کلماتي شمرده و حزن انگيز مي گويد :
احمدشاه مسعود رحمت الله

آزاديخواه ميهن پرستي بود

که جان بر سر آرمان نهاد

http://www.freeupload.com.au//uploads/1/khaled.jpg

مسعود هم رفت. آن چشم‌هاي عميق و درخشان و مهربان، آن پيشاني مواج و نگران، آن لبخندهاي اميدبخش، آن گام‌هاي استوار، آن دستان گشاده و مصمم، آن گفتار دلنشين و دوست‌داشتني، آن انديشه‌هاي ژرف، و آن آرزوها و اميدهاي بلند.

چه سخت است گفتن و نوشتن در باره مسعود؛ در باره آن صخره سخت و تناور و پابرجا، در باره آن جويبار زلال و نغمه‌خوان، در باره آن گل خوشبوي رنگين، در باره آن آسمان پهناور آبي.

اي مسعود! تو اميدي کوچک نبودي. تو اميد يک ملت بودي. ملتي رنج‌کشيده، درد کشيده، ملتي تنها در اين جهان بزرگ، فراموش شده در کنار مام ميهن. آواره، بيمار، ناتوان.

اي مسعود! به من بگو چگونه مي­توانم به آن پسرک کوچکي که از کار سنگين و پر مشقت و تحقير‌آميز روزانه به نزد مادرِ تنها و خواهر بيمارش باز مي‌گردد و مي‌گويد: "يک روز مسعود مياد و مارو با خودش به گلبهار مي‌بره، به خونمون مي‌بره"؛ بگويم که مسعود رفته است، مسعود ديگر نيست. چگونه به آن پسرک بگويم که تو تنها اميد خود در اين جهان بزرگ، در اين جهان لبريز از ثروت و لبريز از قدرت را از دست داده‌اي؟ چگونه بگويم که اميد تو قرباني تعصب و قرباني جهل «سياه‌پوشان» شده است؟

اي مسعود! افغانستان، سرزمين مقدس آريانا، برخواهد خاست، بر خواهد دميد، شکوفان خواهد شد؛ از ميان دانه‌هاي نيرومندي که تو بر زمينش افشاندي.

همه کوه‌هاي هندوکش بر تو خواهند باليد؛ بر تو شيري که دامنه‌هاي پر غرورش را از هجوم بيگانگان دور داشتي و آنجا را به آهنگ هيچ سرزميني ترک نکردي. همه کوه‌هاي سر به فلک کشيده و همه دره‌هاي افغانستان زمين،افغانستان بزرگ، بر دره پنجشير غبطه خواهند خورد که گوهر پيکر خفته ترا در آغوش دارد. کوه‌هاي پنجشير به خود مي‌بالند که تو از دامانشان برخاستي. مادران کابلستان همچو تهمينه کابلي به خود مي‌بالند که پرورنده رستمي ديگر بوده‌اند.

اي مسعود! رود پنجشير، نغمه خوش کوهساران خراسان باستان را به کنار آرامگاه تنهاي تو، به کنار آن درخت بيدي که گفته بودي «يادگار نياکانت» بوده، مي‌رساند. باد بدخشان هر بامداد بوي خوش گل‌هاي صحرايي و نغمه پرندگان پامير، بام افغانستان، را براي تو به ارمغان خواهد آورد؛ پرندگاني خوشخوان و پرندگاني با سرودهايي غم‌انگيز.

مسعود! من مي‌دانم که بلندي‌هاي البرز باستاني و کوهساران هُکر، به بلنداي قامت و آرمان‌هاي تو غبطه خواهند خورد. به ايستادگي و عزم تو همه کوهستان‌ها همه قله‌هاي سرکش غبطه خواهند خورد. تو آزادي ميهن را نخواهي ديد؛ همانگونه که کاوه آهنگر و آرش کمانگير نديدند.

اي وطن! کجاست آن شاهين بلند پرواز اَپورسِن؟ کجاست آن سيمرغ ياري‌رسان افغانستان؟ کجاست آن شير دره‌هاي مغموم و فراموش شده؟ کجاست آن آهوي تيز روِ ستيغ‌هاي سربلند هندوکش؟ کجاست آن بادِ آورندة نغمه‌ها و سرودها؟ کجاست اي وطن؟ کجاست آن مردي که همة جواني‌اش را به پاي آرمان‌هاي تو، به پاي سربلندي و سرافرازي تو ريخت؟ کجاست آن بهترين دوست ارد بزرگ و خردمندان و ريش سفيدان ؟ کجاست آن مردي که قلبش تنها به عشق آزادي تو مي‌طپيد و مي‌گفت: "ما براي آزادي مي‌رزميم. براي من زيستن در زير چتر بردگي بدترين نوع زندگي است. اگر آزادي ما بر باد رفت، اگر غرور ملي ما شکسته شد، زندگي براي من کوچکترين لذت و ارزشي نخواهد داشت." او کجاست اي وطن؟

مسعود! کاش به همه گفته بودي که با تو چه کردند. دشمنان را مي‌دانيم. کاش به همه گفته بودي که «دوستان» با تو چه کردند. هموطنان، همسايگان با تو چه کردند و آنان که با تو دست پيوند و دوستي داده بودند. افسوس که تو تا زنده بودي جز به راز سخن نگفتي.
احمد شاه مسعود ، آن چشم‌هاي عميق و درخشان و مهربان

ما راه تو را ادامه خواهيم داد هم‌چنان که تا‌کنون هم‌راهت بوده‌ايم

عكس نويسنده وبلاگ

khaled

خالد پنجشيري





برگرفته از : خالد پنجشيري
http://khaledpanjsheri.mahtarin.com/post.php?p=1

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.